بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

 

تا تجربه نکنی، خامی، پخته نمیشه

اگه  تجربه کنی، بی هزینه نخواهد بود

اما...

اما بعضی تجربه ها خیلی گرون تموم میشن

درواقع برای بعضی تجربه ها بیشترین سرمایه عمرت،روحت و حتی جسمت رو، روی دایره میریزی 

آدمی همینه، اگه خطر نکنی، اگه دل به دریا نزنی، اگه...اگه...اگه...

بزرگ نمیشی ... به بلندا نمیری ... دلت دریا نمیشه 

برای بزرگ شدن، برای صبور شدن باید سفر کرد، باید به دل ناشناخته ها سفر کرد

دنیا مثل جنگل تاریکیه که با تولد بهش پا میذاریم

و وقتی که جون گرفتیم باید مثل پرنده کوچکی که پر زدن رو شروع می‌کنه روی پای خودمون وایسیم و بزنیم تو دل جنگل

تو این جنگل، تکلیفت با گرگ ها و کرکس ها معلومه 

اما وای از مارهای خوش خط و خال، وای از گربه های ملوسِ بی چشم و رو

امان از آفتاب پرست هایی که رنگ عوض می‌کنند

جیگرپاره ، این تجربه رو هم قاب کن بذار کنار بقیه تجربه ها

اما نذار اندوهِ روزگار خمیده ات کنه، با قامتی استوار راهت رو ادامه بده

اگه میزنجوننت، اگه زخم میزنن، اگه قضاوت میکنن، اگه عهدی زیر پا میذارن، خدا هست

 

پ.ن 

نبخشید، عوضش تلافی کرد و اون اشتباه رو مساوی کرد

منتهی با این تفاوت که جای خدا نشست و حکم صادر کرد

و من ... من نیمه شب با چشم های اشک بار براش عاقبت بخیری دعا کردم

 

آره جیگر، نذار آدم ها سیاهی های دلشون رو بپاشن به روح و قلبت

تو دلت رو بزرگ کن ، تو صبوری کن

دل قوی دار...

 

۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۴۸
قرمز ...

ما کربلا نرفته ها که هرسال زیارت عتبات عالیات رفتن عده ای رو میبینیم میگیم خوش به سعادتشون، ما چه بی نصیب موندیمsad

ولی یه عده از این کربلا و نجف رفته ها چنان زخم به قلب آدمها میزنن که آدم به خودش میگه،حیف اون کربلایی که تو رفتی و دودش کردی

واقعا به یقین رسیدم که توفیق در رفتن به کربلا و نجف نیست، توفیق اینه که از همون جای دوری که هستی قلبت شسته شه با عنایت شون و تو هم لیاقت حفظ اون حال خوبت را داشته باشی و حق رو از باطل بشناسی

یه عده زیارت امام حسین میرن ولی راه امام حسین رو قبول ندارن،یعنی میگن امام حسین در برابر ظلم قیام کرد اما میگن همون بود و فکر میکنن دیگه داستان قیام علیه ظلم تموم شده تا ظهور حضرت و هرکسی بخواد اینکارو کنه جنایت کاره

چطور میشه هرسال کربلا و نجف بری و برای طفل شش ماهه امام حسین اشک بریزی ولی به شهدای مدافع، نسبت های زشت و توهین آمیز بدی 

خدایا منو ببخش ،خانواده های شهدا منو ببخشن

و بهشون بگی: حرومزاده!!

مگه نه اینکه خداوند تو قرآنش گفته:

« وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا

چرا در راه خدا جهاد نمی‌کنید و در راه (آزادی) جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که (در مکه اسیر ظلم کفارند و) دائم می‌گویند: بار خدایا، ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آر و از جانب خود برای ما (بیچارگان) نگهدار و یاوری فرست »

یا حدیثی از پیامبر که فرموده‌اند :

 

إِنَّ النّاسَ إِذا رَأَوُا الظّالِمَ فَلَمْ یَأْخُذوا عَلى یَدَیْهِ أَوْشَکَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللّه ُبِعِقابٍ مِنْهُ؛

مردم آنگاه که ظالم را ببینند و او را باز ندارند، انتظار مى رود که خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.[نهج الفصاحه، ح ۸۳۳]

چطور میشه اینقدر کوته بین بود که فکر کنیم نبرد با دشمنان خاک و دین، محدود به مرزهاست

خدایا همه مون رو به راه راست هدایت بفرما که با خوندن چهارتا تاریخ اسلام، توهمِ اینو پیدا نکنیم که همه چیز رو فقط ما میفهمیم و حق از آنِ اندیشه ماست

 

 

۱۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۵۴
قرمز ...

چند وقت پیش تونستم کسی رو که باعث جراحت عمیق قلبی و روحی در من شده بود،ببخشم

تصورش رو هم نمیکردم یه روز بتونم ببخشمش 

خداروشکر که چرک های دلم رو شست و زخم هامو مرهم شد

الحمداللهheart

اما چند روزه دل و فکرم درگیره حرفیه که به یکی زدم و امشب بهش پیام دادم منو ببخشه

چشم انتظارم جواب بده 

چشم انتظارِ جمله‌ی « حلالت کردم » هستمcrying

۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۳
قرمز ...

اینکه یه نفر یا یه قشری از جامعه، یک رفتاری رو نسبت به خودشون ناپسند بدونن و بی احترامی وظلم در حق خودشون بدونن

ولی در موقعیت مشابه همون رفتار مذموم رو از خودشون بروزمیدن برام غیرقابل پذیرشه

هیچ توجیهی نمیتونه افراد رو از تناقض زشت رفتاری و فکری شون تبرئه کنه

نمونه اش فضولی تو سبک زندگی دخترا و قضاوت کردنشون و تعیین و تکلیف های عُرفی مَن درآوردی براشون

ولی اگه یکی به یه رفتار یا ایده‌آل های پسرا نقدی وارد کنه عین این بچه تُغس هایی که موقع بازی جرزنی می‌کنن، داد و شیون راه میندازن

 

 

 

۲۹ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۱۵
قرمز ...

 

 

 

همسر، همیشه زوج نیست!

 زوج اونیه که با یادش یا کنارش آرامش داری

ممکنه یکی اسمش تو شناسنامه ات باشه، همسرت باشه، کنارت باشه ولی همراهت نباشه، یارت نباشه

یکی هم ممکنه اسمش هرگز تو شناسنامه ات نره و هیچ وقت باهات زیر یه سقف نره ولی بهترین همراه زندگیت باشه

و چه مدینه فاضله‌ای میشد اگه همسرها علاوه بر همسر بودن، زوجْ هم بودن، همراه بودن، همدم بودن، مونس بودن

 

 

۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۶
قرمز ...

دیروز عکس های خواهرام و برادرم به همراه بچه هاشون رو میدیدم و اون روزهای خوب از جلوی چشمام رد شد

این روزها دیگه باید میومدن و فضای خونه رو به رنگ‌های گرم مزین میکردن و لبخندهای مامان و بابا رو دوچندان میکردن با حضورشون

بعضی وقت ها نعمت هایی داریم که ازشون غافلیم و وقتی ازشون محروم میشیم تازه میفهمیم چه چیز گرانبهایی داشتیم

چقدر دلم میخواست بودن و بغلشون میکردم 

خیلی دلتنگتونم

۲۸ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۵
قرمز ...

چهارشنبه سوری همیشه این پیام رو با خودش داره که یک عده، کاه مغز هیچ وقت نمیخوان خودشون رو رشد بِدَن

دوست دارن تو همون احوالات پارینه سنگی بمونن

همین الان با صدای یه انفجار جگرم به دو نیم شد

آخه حداقل همون آیین مثلا چهارشنبه سوری رو هم به جا نمیارن

شده میدون جنگ

جنگی که تمومی نداره، جنگ و مسابقه‌ ی کی از همه جاهل‌تره

۲۸ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۱
قرمز ...

 

 

 

هر آدمی با پاگذاشتن به دنیات ، ردِّ پای مخصوص خودش رو به جا میذاره

ردّ پاهایی که درد همراه خودشون میارن ویک عمر تلاش میکنی پاکشون کنی، هرچه محوتر، آرامش‌بخش تر

اما بعضی ردِّ پاها خواستنی‌اَن، دلت میخواد که به تمام وجودت پا بذارن

جای جایِ ساحلِ اقیانوسِ قلبت قدم بزنن 

و هیچ وقت پاک نشن، وهروقت بهشون نگاه میندازی، تو دشت قلبت، گلهای لبخند جوونه بزنن وگوشه‌ی لبهات بشکفند

مثلِ ردِّ پای خدا که روحت رو جلا می‌ده

ردِّ پاهایی که ردّ درد و رنج پاهای دیگه رو برات مَحو و مَحوتر میکنند

 

۲۷ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۲۳
قرمز ...

امید را برای روزهای بد ساخته‌اند،

چراغ را برای تاریکی

انسان اگر با مشقت و درد و مصیبت رو به رو نمیشد ،

نه به چیزی ایمان می‌آورد ،

نه به آینده‌ای دل می‌بست

و نه از امید ، سلاحی می‌ساخت به پایداری کوه

 

چهل‌نامه

۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۲۴
قرمز ...

 

صدای سخن‌ران مسجد گوهرشاد در همه صحن‌ها طنین انداخته بود،از انقطاع الی الله سخن میگفت و من در اندیشه‌ی دریایی از بوسه و آغوش در ساحلی از ناز و نوازش بودم.

حرف‌هایش هیچ تناسبی با حال من نداشت. مطمین بودم آن بریدگی از دنیا و انقطاع به سمت خدا که آقای خطیب میگفت، برای من از مسیر همین عشوه و آغوش میگذشت.

گواه این اطمینانم چشم‌های خیسم بود.

آقای بهجت گفته بود اشک از ملکوت می‌آید

و من این سرمایه ملکوتی را به پای نیاز خاکی و زمینی می‌ریختم!

سایه سنگین و سیاه دعاهای مستحاب نشده قلبم را می‌فشرد. این قدر دعای مستحاب نشده داشتم که دیگر عادت کرده بودم خودم بعد از دعاهایم راههای استحابتش را بررسی می‌کردم.

همیشه وقتی مامان برای بدهی‌های آقاجون دعا می‌کرد، او می‌گفت "آخه زن از کجا جور میشه"؟ و من هم در حَرَم به همین سرنوشت دچار شده بودم.

 

بُرشی از کتابِ همیشه دختر

به قلم محمد ترکاشوند

۳۰ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۵۵
قرمز ...