بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

تا یاد داریم همیشه میگفتن؛ سحرخیز باش تا کامروا باشی!

ولی من هرچی یادم میاد سحرخیزیم هیچ کامروایی برام نداشت :))))

چه بسا اون دسته از اطرافیانم که اصلا سحرخیز نبودن الان به کامروایی رسیدن جوری که انگار اونا سحرخیز بودن، من مخملِ قصه مادربزرگه بودم که همش عاشق خوردن و خوابیدن بود

یه خاطره از روزهایی که خونه خدابیامرز مادربزرگم میرفتیم :

من و خواهر کوچیکم و پسرخاله ام که تفاوت سنی مون خیلی کم بود هر کدوم به اندازه یکسال از هم اختلاف سنی داشتیم

من طبق عادت و خلق بدنیم همیشه صبح خروس خون بیدار بودم و با وجود اینکه سحرخیزی یه ویژگی مثبت و پسندیده ای تو خانواده مون بوده نمیدونم چرا از خواهر و پسرخاله ام که ده صبح بیدار میشدن، بهتر پذیرایی میشد و صبحانه مفصلی براشون تدارک دیده می‌شد؟!

شاید یه علتش عزیز بودن پسر جماعت تو خانواده های سنتی مون بود که خواهر من هم از قِبَل پسرخاله جان از این خوان پرشکوه بهره‌مند می‌شد :)) 

ولی از اون جایی که بچه توداری بودم هیچ وقت چیزی نمی‌گفتم

و عجیب تر اینکه این موضوع هیچ وقت باعث نمیشد با خودم بگم از این به بعد من هم دیر بلند شم از خواب،

و کما فی السابق به سحرخیزی خودم مداومت داشتم :))))))

حتی یادمه تو خونه قدیمی مون که حیاط داشتیم و چندتا درخت میوه، صبح زود بلند میشدم و از درخت انجیر بالا می‌رفتم و در حد توانم انجیرهای خوشگل رو میچیدم و میووردم و بعد از اینکه برادر و خواهرام از خواب بلند میشدن نوش جان میکردیم باهم

یا گلابی ها رسیده ای که شب از سنگینی رسیدن میفتن پای درخت رو صبح زود میرفتم برمی‌داشتم که مورچه ها دخل شون رو در نیارن

شایدم آه اون مورچه ها گرفته من رو :)) 

 

 

 

۳۰ آبان ۹۹ ، ۲۲:۵۱
قرمز ...

چند روزی میشه دوباره ورزش خونگی رو از سر گرفتم

ولی تا این عضلات تنبل به خودشون بیان، چند روز کوفتگی و درد رو باید تحمل کنم

تو همه خرق عادت ها، این درد هست

 دردِ تغییر، دردِ پوست انداختن

 بهتر شدن درد داره

 

پ ن : وی از درد زجه می‌زند 

 

 

۳۰ آبان ۹۹ ، ۲۱:۵۵
قرمز ...

تغییر و تحولاتی که تو عرف و فرهنگ جامعه اتفاق میفته رو دوست دارم 

فارغ از اینکه همیشه تغییر و تحول به معنی بهتر شدن نیست، ولی غالب تحولات در جهت بهتر شدنه

حتی اومدن این کرونای لعنتی به زندگی مون، خیلی از عادت های رفتاری غلط رو ازمون گرفت و خیلی از سبک زندگی های خوب رو تقویت کرد، هرچند یه عده ای در برابرش مقاومت میکنن

ولی تغییر و تحولات مربوط به نقش های زن و مرد در جامعه و خانواده، هنجارهای مربوط به زن  و مرد ایده آل بودن رو نمیتونم با این اوصاف و احوال امروزیش بپذیرم

همه چیزش سواستفاده گرانه شده، هرکسی اون چیزی رو که به نفعشه فقط قبول میکنه و هیچ منطقی پشت حرف هاشون ندارن 

این مسأله همیشه مثل یه جنگ جهانی چهارم شده که ارتش های موافق و مخالفش دارن روی سرم رژه میرن

 

۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۵:۲۸
قرمز ...

اون روزی که مامان من قبول کنه که نباید پوست پیاز یا پرتقال رو بسوزونه عید منه

واقعا از یه سنی به بعد زندگی با خانواده خودش یجور مجاهدته، امتحان صبر و تحمله 🚬

 

 

۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۳
قرمز ...

امشبببب هرکاری کردم نشد که بنویسم

انگار یه قفلی زده شده رو دلم

که خودمم عاجز از شکستنش هستم

وقتی هم نتونم بنوبسم احساس خفگی دارم

از توییتر که بیزار شدم

بعضی وقتها باخودم میگم بنویسم که چی بشه!

نمیدونم، شاید از سرریز شدن بهتر باشه

 

 

۲۹ آبان ۹۹ ، ۲۳:۳۰
قرمز ...

{ إذ تَستَغیثُونَ رَبَّکُم فَستَجابَ لَکُم }

چقدر گریه کنم تا اجابت کنی؟

چیزی رو که سالهاست حسرتش رو دارم

 

۲ نظر ۲۷ آبان ۹۹ ، ۲۰:۲۳
قرمز ...

خیلی از آدم‌هایی که قشنگ‌تر حرف می‌زنن یا می‌نویسن، زشت‌تر از بقیه رفتار می‌کنن

واقعا چطور یه آدم وقتی از ظاهر یکی خوشش نیومده، به هر دلیلی بگه تو زشتی!

مگه زیبایی ظاهری آدم‌ها دست خودشونه

زیبایی صورت دستِ خالقه اما زیبایی سیرت دست خودِ آدمه

و چقدر یکی دلش میتونه سیاه باشه که با این حرف یه نفر رو برنجونه

اینکه صورت زیبایی داشته باشی هنر نیست

اینکه باطنت زیبا باشه، زیبا ببینه، زیبایی رو بر لب و جان انسان‌ها بنشونه هنره

زیبایی، چشم و ابروی دلبر داشتن نیست

زیبایی، در دوست داشتن و عزیز و محترم شمردنِ عزت نفس آدم‌هاست

مراقب قلب آدم‌ها باشیم!

 

 

۲۷ آبان ۹۹ ، ۲۰:۱۳
قرمز ...

برای بعضی از ما آدم ها هر روزمون روز تولده!

لابد میپرسید چطور چنین چیزی ممکنه؟!

جوابش ساده است

وقتی هرشب می‌میری و فرداش از نو زنده می‌شی، هرروز متولد می‌شی

هر روز با درد زیادی پوست میندازی

هر روزت رو با سطح جسمی و روحی متفاوت تری شروع می‌کنی

خوشا به حال اونی که این متفاوت تر بودنش، مقاوم تر شدن باشه، سرسخت تر شدن باشه، نه کم آوردن و سست تر شدن

ولی هرچه که هست این مردن و زنده شدن خیلی دردناکه

خیلیییی

 

 

۲۲ آبان ۹۹ ، ۱۳:۵۳
قرمز ...

سلام حضرت  ساقی سلام ابراهیم                     سلام کرده ز زلفت جواب می خواهیم

سحر رسید و نسیم آمد و شبم طی شد              به شوق باده ی تو ما هنوز در راهیم 

تبر به دست بیا که،دوباره بت شده ایم                  طناب و دلو بیاور،بیا که در چاهیم

هزار مرتبه از خود گذشتی و رفتی                        هزار مرتبه غرق خودیم و می کاهیم

تو از میانه عرش خدا به ما آگاه                             و ما که از سر غفلت ز خویش نا آگاهیم

تو مثل نور نشستی میان قلب همه                       دمی نظر به رهت کن که چون پر کاهیم

زبان ما که به وصف تو لال می ماند                        ببین که خیر سرم شاعریم و مداحیم

صدای اذان تو هست ما را برد                               وگرنه از سر شب غرق ناله و آهیم

تمام عمر و جوانی ما تباهی شد                           امیدوار به رحمت و عفو اللهیم 

خوشا به حال تو که وزنه ای برای خودت                  خدا کند که شفاعت شویم ابراهیم

 


اکبر شیخی

۲۲ آبان ۹۹ ، ۰۱:۵۷
قرمز ...

جایی نوشته بود:

"در حکومت‌های غیرآزاد، آدم‌هایی که خواهان زندگی آزاد هستن هزینه های زندگی آزادشون رو از جیب ایدئولوژی‌های همان حکومت پرداخت میکنن و این یک نوع هوشمندی است"

ولی به نظر من این حرکت، هوشمندی خاصی نداره بلکه حماقت اون حکومت رو نشون می‌ده

اونی که تابع ایدئولوژی‌های حکومت نیست داره راحت تر از تابعین زندگی میکنه و هنجارهای خودش رو هم به رخ می‌کشه درحالیکه هدف حکومت غیرآزاد عدم ترویج ایدئولوژی‌ها و هنجارهای مقابل خودش هست

که نه تنها موفق نشده بلکه تابعین هم کم‌کم ایدئولوژی‌هاشون دست خوش تغییر میشه 

 

۱۷ آبان ۹۹ ، ۱۸:۰۶
قرمز ...