بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

دو روزه این شعر تو ذهنم می‌چرخه 

بی‌مناسبت با امشب نمی‌بینمش، واسه همین اینجا یادآوریش می‌کنم:

به میدان می روی ای اولین و آخرین ساقی
من از ابروت فهمیدم
که هم جبار و هم قهار و هم رحمان و رزاقی

ابالفضلی و عباسی
تو هم استاد پیکاری و هم استاد اخلاقی
جهان دارالشفای توست
که هم محشور هم مشهور در انفاس و آفاقی
وفا,غیرت,ادب,تنها؛
برای این همه مفهوم در یک تن تو مصداقی
قواعد ریخته برهم
تو هم مقصود زُهادی و هم منظور عُشاقی
برای کشتن مردم
خدا داده به چشم تو عجب ابروی خلاقی
برای کربلا رفتن
به ما خیل گنهکاران فقط مشغول ارفاقی
برو اما بیا حتماً
رسیده از علی اصغر برای تو چه ابلاغی
بیا با مَشک یا بی مَشک
رقیه بسته با دست تو در خیمه چه میثاقی
به دستت دست میشویی
ندیدم در کسی اینقدر مهجوری و مشتاقی
به کف الاَیمَن و ایسَر
دوتا دستت دوتا سروند افتادند در باغی
غم مَشک و غم اصغر
دوچندان می کند در سینه ات هر داغ را داغی
تمام دشت می گویند
أدر کأساً وناوِلها الا یا ایها الساقی
.
خبر پاشیده شد از هم
سپاه دشمنان با یک نفر پاشیده شد از هم
به دست یک نفر هم نه
سپاه اینچنین با یک نظر پاشیده شد از هم
دم رود آمد و آن رود
دلش با دیدن قرص قمر پاشیده شد از هم
به دورش حلقه کردند و
گُلی در کنج گلدان با تبر پاشیده شد از هم
رباب و اصغر و بابا
پس از او بینشان تیر سه پر پاشیده شد از هم
و او هم پهلویش انگار
شده چون پهلویی که پشت در پاشیده شد از هم
عمود خیمه,بر فرقش
عمود آهنین افتاد و سر پاشیده شد از هم
سرش پاشیده شد اما
دل بابا برایش بیشتر پاشیده شد از هم

 

مهدی رحیمی زمستان

 

 

 

۳۱ فروردين ۰۱ ، ۱۹:۲۸
قرمز ...

یه دیالوگی از یه سریال بود که مشاور می‌گفت؛ رویاها بیانگر عمیق‌ترین نیازهای ما هستن

و به ما شناخت خوبی از خودمون می‌دن

و لی جوابی که نقش مقابل بهش داد خیلی خودم بود و اون جواب این بود :

من خودم رو اینقدر خوب می‌شناسم که نیازی به رویاهام ندارم

۰ نظر ۳۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۳۰
قرمز ...

تو انتخاب بین کمک خواستن از آدم‌ها و حفظ غرورم

سلامت غرورم ارجحیت داشته در اکثر مواقع 

حتی اگه برای رسیدن به راه حل مشکلم سختی زیادی متحمل بشم

شاید بخشیش برگرده به کودکیم شاید که نه حتما 

بخشیش ولی به خاطر راحت بودن خودمه

من اینطوری راحت‌ترم

 

۰ نظر ۲۴ فروردين ۰۱ ، ۲۱:۴۶
قرمز ...

بعضی وقت‌ها جان هم به لب می‌رسد

ولی جام به لب نمی‌رسد

 

 

 

 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۴۳
قرمز ...

حالم از هرچی عرف و سنت و فرهنگه به هم می‌خوره

اصلا اسم فرهنگ و سنت‌های ایرانی که میاد، می‌خوام بالا بیارم

به اندازه چند هزار سال تمدن ایرانی، بیزارم از این عرف‌ها و سنت‌های به ظاهر قشنگ اما عمرسوز

تو کثافت جهل سنت و فرهنگ که نود و پنج درصدش سم خالصه داریم زندگی می‌کنیم و خودمون ساختیمش و خودمون بهش افتخار می‌کنیم! 

تو بعضی‌هاش که از اعراب زمان جاهلیت هم جلوتریم، منتهی اونها هزار و چهارصد سال پیش مبتلا بودن، ما بعد از گذشت هزار و چهارصد سال، تو خیلی چیزها بدتریم

چند هزار سال باید بگذره تا مردم متوجه غلط بودن بخش عظیمی از این سنت‌ها بشن، چندین زندگی دیگه باید بسوزه؟ 

جهل از بین نرفته فقط در هر عصری لباس همون زمانه رو به تن می‌کنه و به راهش ادامه می‌ده

 

 

 

۳ نظر ۱۶ فروردين ۰۱ ، ۲۱:۲۹
قرمز ...

متنی رو جایی خوندم به نقل از دوستی که اسم‌شون در پایین متن نوشته شده، که تأمل‌برانگیز بود برام، و اینجا به عنوان یه تلنگر و حس خوبی که برام داشت نقلش می‌کنم:

 « کسی نباشید که دیگران، بدترین احساسات ممکن‌شان را کنار شما تجربه کنند و یادآوریِ نام و حضورتان، برای آنان تداعیِ خاطرات تلخ و احساسات ناخوشایند باشد. به قدری که نخواهند بار دیگر شما را ببینند و بار دیگر صدای شما را بشنوند و به شما اعتماد کنند و حتی از شما حرف بزنند!
باید حواستان به جزئیات احساسی که با گفتار و رفتار و نگاهتان در دیگران ایجاد می‌کنید، باشد.
گریزِ انسان‌ها از همدیگر نیست، از احساسی‌ست که کنار همدیگر و با همدیگر تجربه کرده‌اند.» 

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

 

ما چقدر تو روزمره‌گی‌هامون حواسمونه که تک تک کلمات و طرز نگاهمون و رفتارمون چکار می‌کنه با روح و جان آدم‌ها؟ 

با خودت تکرار کن

مواظب باش خواسته‌هات امنیت کسی رو پَر نده

مواظب باش رفتارت اعتماد کسی رو لگد نکنه

مواظب باش وقتی از نردبانی که ازش بالا می‌ری چجوری به بقیه نگاه می‌کنی

مواظب باش که یک تصویر آرام‌ در خاطره‌ی آدم‌ها باشی که اگه پل زدن به گذشته، از دیدنت تو ذهنشون خاطرشون مکدر نشه قلبشون درد نگیره، از شنیدن و دیدنت در پسِ خاطرات ذهنشون لبخندی روی صورتشون نقش ببنده

  

 تو زندگی، لحظات و اتفاق‌هایی هستن که می‌گذرونی‌شون، و یاد می‌گیری تا دوباره تکرار نشه، اما یه دیوار بلندتر می‌چینی دور خودت، و با اینکه محکم‌تر از قبل ادامه می‌دی ولی ناخودآگاهت ترس‌هایی داره که هربار سایه‌اش رو رو رفتارها و تصمیم‌هات احساس می‌کنی

امان از این ترس‌ها 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰۴ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۰۲
قرمز ...