بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جان» ثبت شده است

یه آغوش خسته یه حس لطیف

از این خواب تاریک با من نماند

♫   ♫   ♫   ♫♫   ♫   ♫   ♫

نشد شبی که سحر نکردم مگر که آتش در جان گیرد

نفس کشیدم که تیر آهم تو را به حسرت نشانه سازد

💗💗💗💗💗💗💗💗

 

آدم ها وقتی چیز باارزشی میاد تو زندگی شون حواسشون نیست ، قدر نمیدونن

همینکه از دستش میدن متوجه میشن چه چیز باارزشی تو مشت شون بود و حسرت میخورن

بعضی ها هم هیچ وقت نمیفهمن !

 

۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۱۳
قرمز ...