من همیشه به عنوان یه زن از دیدن زنهایی که پوشش زننده داشتن، خجالت کشیدم، حتی بعضیها یجوری لباس میپوشن که تو به جای اونا میخوای آب بشی بری تو زمین
اما تعداد اینجور آدمها به انگشتهای دست هم نمیرسه
یعنی حتی خانمهایی هم که پوشش کاملی ندارن یا تمایلی به روسری و شال ندارن هم بلوز و شلوار یا دامن پوشیده دارن، یعنی با این که طبق میل حکومت حجاب ندارن اما پوششون زننده نیست
از طرفی هم جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا به الان داره به خیال خودش امر به معروف و نهی از منکر انجام میده سر قضیه حجاب و عفاف، اما وقتی همه این سالها رو مرور میکنیم، نتیجهاش شده بیزاری بیشتر مردم از دین، نفرت بیشتر زنها از حجاب!
الان پوشش مُد روز بیست سال پیش که گشت ارشاد بهشون گیر میداد، شده آرزوی حکومت که حداقل زنها همون رو داشته باشن!
یعنی خودشون الان به پوششی که بیست سال پیش ایراد میگرفتن راضی میشن!
ملاک عوض شده؟! یا با توجه به شرایط ایده آل های دینی تغییر کرده؟!
اصلا چه کسی اون حداقلها رو باید تعریف کنه؟ اگه این روش چهل ساله درست بود، نتیجهاش نباید وضعیت الان جامعه میشد!
مسأله دومی که خیلی تو این موضوع تأثیر عکس گذاشت، تبعیض رفتاری در برخورد با بدحجابی بود، که الان هم ادامه داره، اقشار خاص (من جمله هنرپیشهها) و مرفهین، مخصوصا مناطق خاص شهرها مخصوصا تو شهرهای بزرگ هرجور دوست دارن میپوشن و زندگی میکنن، کسی کاری به کارشون نداره! چرا؟ چون قدرت و پول و نفوذ سپر دفاعیشونه
و گشت ارشاد مثل همیشه میره سروقت اقشار متوسط و پایینتر جامعه
تو هر شهر و هر دانشگاهی هم سلیقهای با این موضوع برخورد میشده و میشه
یه مدت تو دانشگاه آزاد چادر اجباری بود ولی بقیه دانشگاهها نه که بعدش این اجبار برداشته شد، همزمان تو شهرستان مقنعه اجبار بود ولی تو تهران شال و روسری برای دانشجو آزاد بود، یعنی تو مملکت اسلامی همزمان چندجور قانون اجباری پوشش رو تو دانشگاهها میدیدی! نتیجه همه این کج رفتاریها و سلیقهای و کشکی برخورد کردنها شده نفرت بخش غیرمذهبی از بخش مذهبی و شکاف بین این دو طیف.
هیچ جنگی هیچ دشمنی به این راحتی نمیتونست این شکاف و فاصله بین مردم و دین رو ایجاد کنه
واقعا دستمریزاد به این همه بلاهت