بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همسر» ثبت شده است

یه چیزی که تو رابطه با آدم‌ها مهمه و به صمیمیت بیشتر کمک می‌کنه بده بستون تو درد و دل کردنه

یعنی اگه من با توی رفیق دوست همکار همسر شریک یا هرکسی که نزدیکیم به هم، حرف‌هامو می‌زنم 

، از مشکلاتم می‌گم و مطمینم که امینی، انتظار دارم تو هم چنین حس امن بودنی رو به من منتقل کنی

اگه از دردهات از آرزوهات از نگرانی‌هات بهم نگی، احساس ناکافی بودن و ناامن بودنِ من رو به من منتقل می‌کنی

احساس اینکه من شنونده‌ی خوبی نیستم

و این در من باعث عقب‌نشینی می‌شه

و اگه واقعا دلیل این صحبت نکردن، عدم اعتمادت به طرفت هست نشون می‌ده که انتخاب اون آدم به عنوان یکی از آدم‌های مهم زندگیت اشتباه بوده و هم خودت رو و هم اون آدم رو داری زجر می‌دی

من اگه بفهمم فردی از دایره نزدیکانم حالا با هر جایگاهی، مَگوهای زیادی داره که نمیخواد با من مطرحش کنه ولی از من توقع داره باهاش راحت باشم و از همه چیز براش بگم، من بسته به میزان پیله بستن اون فرد پیله می‌بندم دور خودم

 

 

 

۲۴ اسفند ۰۰ ، ۰۲:۰۸
قرمز ...

یکی از سخت ترین روزها برام، روز زن یا همون روز مادره

همه تو گروه یا تلفنی به همدیگه تبریک میگن روز زن بودنشون رو !

و من تنها کسی هستم که تبریک میگم ولی تبریکی نمیشنوم و فقط نظاره میکنم تبریک گفتن هاشون به هم رو 

چرا ؟

چون همسر ندارم چون مجردم چون اسم مردی تو شناسنامه ام نیست چون فرزندی ندارم

اما تمام ویژگی ها و زنانگی هایی که یه زن داره رو دارم ، حس مادری رو که دارم

مگه اونیکه ازدواج نکرده از جنسی غیر از جنس زنهاست؟

مگه اونی که فرزندی به دنیا نیاوورده فاقد احساسات مادریه ؟!

مگه زن بودن فقط به متاهل شدن و زاییدن هست ؟

اگه اینجور باشه که بدترین زنها هم تبریک دارن برای این روز

 

۱۴ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۱۸
قرمز ...