بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

یادم میاد تو بچگی هام یکی دو باری از سر کنجکاوی، چوب های نیم سوز کنار آتیش رو بر میداشتم و ادای سیگار کشیدن رو در میووردم

شاید این کنجکاوی رو خیلی هامون داشتیم

اما وقتی بزرگتر که شدم با تمام وجودم از سیگار بدم میومد و الان هم همینطور

تو یسری از خانواده ها از اون قدیم ها خیلی ها یادشونه که یه موقعی قلیون اووردن برای پذیرایی از مهمون ها مرسوم بوده و حتی خانم ها مخصوصا خانم های مسن فامیل هم بعله

بعد از اون انقلاب فرهنگی57 و داستان هاش و عبور از همه فراز و فرود های پوست انداختن فرهنگ،برام جای تعجبه چرا برای ترغیب آقایون به ترک سیگار از مضرات جسمی و اقتصادیش میگن ولی برای زنها پای حیا و عفت رو وسط میکشن !

غالب برخوردها در تلاش برای تقبیح زنهای سیگاری و زدن برچسب بی ادب و بی حیا بودنه 

اگه منظور استعمال سیگار، بیشتر توسط این طیفه که حرف خنده داریه 

مگه آقایون جدای از خط و خطوط ادب هستن یا اینکه چون مرد هستن هرکاری هم کردن اشکال نداره!

و فرقی نمیکنه ببینیم تو مردهای سیگاری ادب و چهارچوب های رفتاری رعایت میشه یا نه!

حرف من طرفداری از مصرف سیگار نیست

حرف من سر این تفاوت در برخوردها و واکنش هاست

اگه یه مرد به هر دلیلی به سیگار رو اوورده برای یه زن هم همینطوره ،نه اینکه چون مشکل اخلاقی داره!

اگه هدف، سلامت جامعه است باید از مضرات سیگار برای بدن گفته بشه، فارغ از جنسیت

از نظر خودم آدمی که سیگار رو ترک نمیکنه آدم خودخواهیه، مخصوصا اونایی که تشکیل خانواده میدن و حاضر به ترک سیگار نمیشن 

کسی که دلش برای سلامتی خودش نسوزه برای همسر وبچه اش هم نمیسوزه

و آدمی هم که یسری رفتارها و عادت ها رو جنسیتی میکنه مثل همین سیگار کشیدن یه عقب مونده فرهنگیه

 

 

 

 

۲ نظر ۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۰۰
قرمز ...

نسل ما تو دل مشکلات اقتصادی و سیستم خانواده سالار، معلم سالار، زمین خورد و قد کشید

شاید بگید الان هم مشکلات اقتصادی هست پس اینقدر خودتون رو بدبخت تر ندونید

بله الانم مشکلات اقتصادی هست اما با وجود مشکلات بچه‌‌های این دوره از امکانات مادی بهتری برخوردارن

ولی یه مزیتی که دوره ما داشت این بود که پدر مادرها حتی اگه بچه‌‌ها رو تو کوچه هم رها میکردن برای بازی، ترس و نگرانی نداشتن

اگه جایی میرفتن دغدغه تنهایی بچه‌ها رو تو خونه نداستن، نهایتش گیس‌های همو میکشیدن تا مادر برگرده

ترس تنها شدن بچه‌ها با رفیقاشون رو نداشتن

نگران فرستادن بچه‌ها به خونه دوست و همسایه نبودن

نه که تو اون دوره اتفاقات بدی رخ نمیداد که صفحه حوادث اجتماعی خودش گویاست 

ولی به گستردگی و تنوع این دوره نبود

دسترسی به هر نوع شبکه ای از اطلاعاتِ جور واجور اینقدر راحت و دم دست نبود

اون موقع رنگ سفره ها کم بود اما آرامش ذهنی بچه‌ها بیشتر بود،خواهری برادری داشتن یا حداقل همبازی داشتن 

بچه‌های الان خیلی تنهان ...خیلی بی پناهن ...خیلی رها شدن
و پدر و مادرها  مسرور از اینکه بچه‌ها تو سن کم کار با گوشی و کامپیوتر رو بلدن و باهاشون سرگرمن و دورشون نمیچرخن و به اصطلاح مزاحم کار و برنامه هاشون نمیشن

نه به سخت‌گیریهای اون دوره و معلم هایی که از شنیدن اسم شون لرزه به تن آدم میفتاد نه به الان که از این ور بوم داریم میفتیم

بچه‌های الان تو بمب باران اطلاعاتی هستن

فراتر از سن خودشون ،بدون آموزش، بدون مراقبت و مرزبندی سنی، بدون اینکه واکسینه اخلاقی شده باشن

پدرمادرها دیگه اونطور که باید به مسایل تربیتی دینی بچه‌ها نه تنها اهمیت نمیدن که حتی بعضاٌ مخالف تربیت دینی بچه‌هاشون میشن 

ارزش های یه بچه خوب برای خودِ پدر مادرها تغییر کرده

در حالیکه همه چیز از کودکی شکل میگیره و ریشه میدَوونه

مقصر اول سقوط اخلاقی بچه ها خانواده‌ها هستن

و بعد جامعه ای که از همین خانواده‌ها شکل گرفته
 

 

 

 

 

 

۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۹
قرمز ...

تغییر و تحولاتی که تو عرف و فرهنگ جامعه اتفاق میفته رو دوست دارم 

فارغ از اینکه همیشه تغییر و تحول به معنی بهتر شدن نیست، ولی غالب تحولات در جهت بهتر شدنه

حتی اومدن این کرونای لعنتی به زندگی مون، خیلی از عادت های رفتاری غلط رو ازمون گرفت و خیلی از سبک زندگی های خوب رو تقویت کرد، هرچند یه عده ای در برابرش مقاومت میکنن

ولی تغییر و تحولات مربوط به نقش های زن و مرد در جامعه و خانواده، هنجارهای مربوط به زن  و مرد ایده آل بودن رو نمیتونم با این اوصاف و احوال امروزیش بپذیرم

همه چیزش سواستفاده گرانه شده، هرکسی اون چیزی رو که به نفعشه فقط قبول میکنه و هیچ منطقی پشت حرف هاشون ندارن 

این مسأله همیشه مثل یه جنگ جهانی چهارم شده که ارتش های موافق و مخالفش دارن روی سرم رژه میرن

 

۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۵:۲۸
قرمز ...

یعنی چی که دختر، رو بدنِ خودش مالکیت نداره و خانواده و جامعه براش تعیین میکنند که چی به نفعشه ؟

تازه اگه باز نفعی برای اون دختر تو اون تعیین کردن ها باشه !

چطور از تناقض مدرنیته بودن انتظارات و تفکرات دختر و سُنت و عرفِ تمکین و حرف شنوی از خانواده و همسرو بکر بودن از جانب دختر پاره نمیشید؟!

چند وقت پیش مطلبی جستجو میکردم که رسیدم به سایتی که راجع به ازدواج موقت دخترای بالای سی سال سوال شده بود و آخوندی که جواب اون فرد رو داده بود نوشته بود :

دختری که اینکارو کنه گناهکاره!

و نوشته بود که نماز و روزه و مشغول کردن با کارهای مختلف تا خلا عاطفی به سمت تصمیمات اشتباه نبرتش!

بماند که اصلا دخترا رو فاقد نیازجنسی میدونست، میخوام بدونم همه این به اصطلاح: طلبه ها، آخوندها ، مراجع، آقایون و خانم های همه چیزدان اگه خودشون تا سن سی و اندی خورده ای بدون همسر بگذرونن و هیچ کسی برای ارضای نیازهای روحی و جسمی شون نداشته باشن با ورزش و نماز و روزه و فعالیت های متفرقه چقدر دووم میارن؟!

چرا وقتی تو موقعیت یکی نیستید راحت نسخه های بدردنخور و سطحی تحویل آدمها میدید؟

این نماز وروزه و مشغول شدن به کارهای مختلف برای نوجوونا خوبه که هنوز تو شرایط ازدواج نیستن اکثریت شون، نه برای جوونی که از سن بلوغش تا سی وپنج ، هفت هشت یا چهل سالگی داره فشارهای زیادی رو تحمل میکنه

کی میخواید تو اون کله پوکتون فرو کنید این سلب حق دخترا که اساسی ترین و بدیهی ترین نیازشونه هیچ کم از زنده به گور کردن دخترا در زمان اعراب جاهلیت نداره که چه بسا ظالمانه تر هستش!

اونی که شرایط ازدواج دایمی براش پیش نیومده بره به درد خودش بمیره که چون جامعه، خانواده ومغزهای زنگ زده خوش ندارن ، نمیپسندن ؟!

خب به درک که خوش ندارن

 

 

۰۲ آبان ۹۹ ، ۲۰:۴۴
قرمز ...