بر روی هیچ چیز این دنیا اصرار نکن

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دنیا» ثبت شده است

جایی به این مطلب برخوردم که نوشته بود:

انسان در دنیا به ده درصد خواسته‌های خود می‌رسد. کمتر کسی پیدا می‌شود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است. اگر کسی دنیا را این‌گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواری‌ها و بدی‌های همسر و همسایه و… کمتر ناراحت می‌شود؛ زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست، انتظار نخواهد داشت.

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: «مؤمن و بلا همچون کفه ترازو هستند، هرچه بر ایمانش افزوده شود، بر بلا و مصیبتش افزوده می‌شود» و نیز فرمود: «اهل حق همیشه در سختی هستند، ولی مدت آن کوتاه، و سرانجام آن آسایش و راحتی همیشگی در جهان جاوید است».

همچنین در روایتی، اسماعیل‌بن‌عمار به حضرت امام صادق علیه‌السلام شکایت می‌کند. حضرت می‌فرماید: «ای عبدالله، مؤمن همواره در معرض یکی از این سه امر گرفتار است و گاهی هر سه با هم: یا همسرش به او آزار می‌رساند، یا همسایه،٢ یا عابر… اگر مؤمن به سر کوهی پناه ببرد، خدا شیطان‌صفتی را به‌سوی او می‌فرستد تا او را آزار دهد. و ایمان مؤمن مونس اوست و او را حفظ می‌کند… و کسی که ایمان ندارد صبر ندارد…»

 درسته که سختی کشیدن یه بخشی از زندگی انسانه و باید صبور باشه اما اینکه بگیم خدا کاری میکنه تا آدمی آزار ببینه من قبول ندارم شاید واژه امتحان بهتر باشه
اما اینکه کسی که ایمان نداره صبر نداره خیلی کلی هست، نمیشه اینو به همه چیز ارتباط داد اگه اینجوری باشه آدم‌های که ایمان دارن باید تابع هر ظلمی که بهشون میشه  باشن بعدش بگن ما صبوریم!

پس عقل برای چیه، تلاش و همت برای رهایی از یک وضغیت نامطلوب چی میشه؟!

 

 

 

۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۳:۲۸
قرمز ...

 

تا تجربه نکنی، خامی، پخته نمیشه

اگه  تجربه کنی، بی هزینه نخواهد بود

اما...

اما بعضی تجربه ها خیلی گرون تموم میشن

درواقع برای بعضی تجربه ها بیشترین سرمایه عمرت،روحت و حتی جسمت رو، روی دایره میریزی 

آدمی همینه، اگه خطر نکنی، اگه دل به دریا نزنی، اگه...اگه...اگه...

بزرگ نمیشی ... به بلندا نمیری ... دلت دریا نمیشه 

برای بزرگ شدن، برای صبور شدن باید سفر کرد، باید به دل ناشناخته ها سفر کرد

دنیا مثل جنگل تاریکیه که با تولد بهش پا میذاریم

و وقتی که جون گرفتیم باید مثل پرنده کوچکی که پر زدن رو شروع می‌کنه روی پای خودمون وایسیم و بزنیم تو دل جنگل

تو این جنگل، تکلیفت با گرگ ها و کرکس ها معلومه 

اما وای از مارهای خوش خط و خال، وای از گربه های ملوسِ بی چشم و رو

امان از آفتاب پرست هایی که رنگ عوض می‌کنند

جیگرپاره ، این تجربه رو هم قاب کن بذار کنار بقیه تجربه ها

اما نذار اندوهِ روزگار خمیده ات کنه، با قامتی استوار راهت رو ادامه بده

اگه میزنجوننت، اگه زخم میزنن، اگه قضاوت میکنن، اگه عهدی زیر پا میذارن، خدا هست

 

پ.ن 

نبخشید، عوضش تلافی کرد و اون اشتباه رو مساوی کرد

منتهی با این تفاوت که جای خدا نشست و حکم صادر کرد

و من ... من نیمه شب با چشم های اشک بار براش عاقبت بخیری دعا کردم

 

آره جیگر، نذار آدم ها سیاهی های دلشون رو بپاشن به روح و قلبت

تو دلت رو بزرگ کن ، تو صبوری کن

دل قوی دار...

 

۱۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۴۸
قرمز ...